گور ب گور

دریافتم، زندگی معجزه حیات است. زندگی با کلمه‌های من ساخته می‌شود و هر کلمه‌ای رد پای معجزه است. پس می‌توانم زیبایی را با کلماتم بیافرینم. هرگاه کسی خشم داشت بدانم به نوازش و کلام مهرآمیزی نیازمند است. هرگاه کسی نومید بود به کلماتی که سپاس او را ابراز کنند محتاج است. هرگاه کسی حسد می‌ورزید نیاز دارد دیده شود. اگر کسی شاکی و گله مند بود نیاز دارد شنیده شود.اگر کسی تلخ بود نیاز دارد مهربانی دریافت کند. و اگر کسی ستم می‌کند نیاز داشته دوست داشته شود. اگر کسی بخل ورزد باید که بخشیده شود. و همه‌ی این سایه‌ها در روح و روان ما نیاز دارند که عشق بر آن‌ها چون باران ببارد، ببارد و ببارد. در این روزگار من اموخته ام که سکوت یک دوست میتواند معجزه میکند وهمیشه بودن در فریاد نیست!!!!!!!!!!! آموخته ام که هیچگاه گلی را پرپر نکنم آموخته ام هیچگاه کودکی رارنجور نکنم آموخته ام که هیچ گاه شکوه از تنهایی روزگار نکنم آموخته ام که هرشب گلهای بالشم را با اشکهایم آبیاری دهم ولی اشک کودکی را در گونه اش جاری نکنم آموخته ام صبوری را ، شکوری را ، انتظار را ودوست داشتن همه خوبان را

بیا با هم خانه ای بسازیم

بی هیچ دری به بیرون

تنها دریچه ای کافیست

تا به خیابان نگاه کنیم و بخندیم

به این زندانی های سرگردان 

 



 

از روی کینه نیست اگر خنجر به سینه ات میزنند

تو دنیای ما مردم به شرط چاقو دل می برند ...



 

 

گرگ هم که باشی

عاشق بره ای خواهی شد

که تو را به علف خوردن وا می دارد

و رسالت عشق این است

شدنِ آنچه نیستی !

 

 



 

دل بستن به کلاغی که دل دارد بهتر از دل باختن به طاووسی است

که فقط ظاهر خوشگل دارد...



 

 

خدایا....

تو دنیای ما آدما... یه حالتی هست به نام "کم آوردن " تو که خدایی

و نمیتونی تجربش کنی ٬ خوش به حالت ...



 

 

سیاهی لبهایم از سیگار نیست ٬ سیاه پوش هزار حرفه نگفته است



 

 

هر چقدر هم که پای یه علف هرز آب و کود بریزی واست میوه

نمیاره ! ببین وقتت رو با کی پر میکنی!!!!



 

 

خودم قبول دارم کهنه شده ام ٬ آنقدر کهنه ٬ که میشود روی گرد و

خاک تنم یادگاری نوشت . بنویس و برو ....



 

 

برایم سیگاری آتش بزن ٬ میان لب هایم بگذار و دور شو ....

پر از باروتم ......



 

 

دنیا رو میبینی؟؟؟؟؟

حرف حرف میاره ٬ پول پول میاره ٬ خواب خواب میاره ٬ ولی محبت

خیانت میاره !!!!!



 

 

آن روزها گنجشک را رنگ می کردند و بجای قناری می فروختن

این روزا هوس را رنگ میکنند و جای عشق می فروشند

آن روزا مال باخته می شدی ٬ این روزا دلباخته !!!!



 

 

با موجوداتی عجیب زندگی میکنم !!!!

موجوداتی که تنها با " بی محلی " آدم میشوند .



 

 

سراب هم که دیدی تظاهر کن که داری ازش آب میخوری و سیراب

میشی !!!

نزار به دروغش افتخار کنه !!!!!



 

 

دل شما کاروانسرا نیست ٬ نگذارید دیگران وسط دل شما ٬

خستگی رابطه های قبلیشان را در کنند ...



 

 

سرد خواهد شد روزهایت بی آغوش من ...

بر تن کن دروغ هایی را که بافتی...



 

 

دخترک رفت ولی زیر لب اینرا می گفت: او یقینا پی معشوق خودش میاید!

پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود: مطمئنا که پشیمان شده بر میگردد!

عشق قربانی مظلوم " غرور" است هنوز ....



 

 

 

یکرنگ که باشی ٬ زود چشمشان را میزنی ...

خسته میشوند از رنگ تکراریت ٬ این روزا دوره ی رنگین کمان

هاست....



 

 

جذابیت همیشه در تفاوت هاست .... هیچ آهنربایی قطب هم

سانش را جذب نخواهد کرد .



 

 

عادت ندارم سیگارم را با آتش دیگران روشن کنم ! دلم با آتش

دیگران سوخت برایم کافیست .



 

 

 خدایی بی انصافیه اگه نظر ندی .

ادامه ی مطلبو از دست ندی .

 ادامه ی اس ام اس ها رو  در آرشیو موضوعات ببینید


ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:ادامه ی اس ام اس ها رو در آرشیو موضوعات ببینید ,ساعت 22:16 توسط حسین مقدسی| |

 

 
 براي ان عاشق بي دل مي نويسم كه حرمت اشكهايم را ندانست


براي ان مينويسم كه معناي انتظار را ندانست،


چه روزها و شبهايي كه به يادش سپري كردم


براي ان مينويسم كه روزي دلش مهربان بود


مي نويسم تا بداند دل شكستن هنر نيست


نه دگر نگاهم را برايش هديه ميكنم ، نه دگر دم از فاصله ها ميزنم


و نه با شعرهايم دلتنگي ها را فرياد مي زنم


مي نويسم شايد نامهرباني هايش را باور كند
نوشته شده در 22 دی 1391برچسب:برای آن عاشق ,,,,ساعت 15:49 توسط حسین مقدسی| |

 

اینجا مینویسم شاید گذر زمان تو را هم یه روز برای خواندن این مطلب به اینجا بکشاند...

من همانم که با اینکه میدانستم تو نمیتوانی با من باشی ولی باز دوستت داشتم.

منی که میدانستم بیشتر از نصف حرفهایت راست نبود ولی به احترام دلم باور میکردم!

و ندانستی که آنهایی که نصف شب با آنها میحرفی و وقتی اس ام اس هایی من نمیآیند میگفتی

لابد حافظه پر شده است!!!!

همه رفتنی أند و فقط چند روزی تو را میخواهند.

من تمام اینها را میدانستم. ولی دوستت داشتم

نوشته شده در 22 دی 1391برچسب:اینجا مینویسم شاید ,,,,ساعت 15:49 توسط حسین مقدسی| |

 

 

میخوام روی حرفم هنوز ایستاده باشم

بذا دوستت دارم رو هزار بار گفته باشم


بخوای تا قیامت می گم دوستت دارم رو

بهونه ای نمی خوام به دستت داده باشم

 

ما که گفتیم هزار بار تو یک بار هم نگفتی

ولی نزدیکه اون روز که به دامم بیفتی

نوشته شده در 22 دی 1391برچسب:میخوام روی حرفم ,,,,ساعت 15:49 توسط حسین مقدسی| |

عکس عاشقانه متحرک
 
خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری

 

 صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری

خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی

بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی

خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا

 می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا

خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه

 هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه

خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه

نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه

خیلی سخته اون که می گفت واسه چشات می میره

 بره و دیگه سراغی از تو ونگات نگیره

خیلی سخته تا یه روزی حرفهای اون باورت شه

 نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه

خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه

تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه

 خیلی سخته بی بهونه میوه های کال رو چیدن

بخدا کم غصه ای نیست چن روزی تو رو ندیدن

 خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی

 وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی

خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی

از خودت می پرسی یعنی می شه اون بره زمانی؟

خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی

اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی

خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه

بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اون رو ببینه

 خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی

 کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی

خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه

چقدر از گریه اون شب چشم تو سرش شلوغه

 خیلی سخته و قشنگه آشنایی زیر بارون

اگه چتر نداشته باشی توی دستا هردوتاشون

 خیلی سخته تا همیشه پای وعده ها نشستن

  چقدر قشنگه اما واسه ی کسی شکستن

 خیلی سخته واسه ی اون بشکنه یه روز غرورت

اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت

 خیلی سخته بودن تو واسه ی اون بشه عادت

دیگه بوسیدن دستات واسه اون نشه عبادت

 خیلی سخته چشمای تو واسه ی اون کسی خیسه

  که پیام داده یه عمر واسه تو نمی نویسه

 خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی

 تا که بین دو پرستو نباشه هیچ اختلافی

خیلی سخته اونکه دیروز تو واسش یه رویا بودی

از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی

خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره

ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره 


 

حلالم کن

 

حلالم کن دارم میرم ...چقدراین لحظه دلگیره  

گناهی گردن مانیست ...همش تقصیر تقدیره

نگام کن لحظه ی رفتن ...چه تلخه این هم آغوشی

چه وحشتناکه دل کندن ...چقدر سخته فراموشی

پرازبغضم پرازگریه ...پرازتلخی وشیرینی

حلالم کن دارم میرم ...منوهرگز نمی بینی

حلالم کن اگه دستام ...به دستای توعادت کرد

آخه دنیای عاشق کش ...به ما دوتا خیانت کرد

کلاف آرزوهامو ...چراهیشکی نمی بافه

برای ما دوتا عاشق ...جدایی دورازانصافه

تمام سهم من از تو ...یه حلقه س که توو دستامه

تمام سهم تو ازمن ...یه عشق بی سرانجامه

تو بارونی ترین ابری ...من از پاییز لبریزم

چه معصومانه می باری ...چه مظلومانه می ریزم

نوشته شده در 22 دی 1391برچسب:حلالم کن ,,,,,ساعت 15:49 توسط حسین مقدسی| |

 

 

 

  

به خداوندی خدا دوستت دارم

ای تو زيباترين زيبايی ، ای رويای بيداری

به خداوندی خدا دوستت دارم

ای بيقرار دلم ، ای تك درخت دشت سرخ قلبم ،

به همين لحظه های مقدس عشق قسم دوستت دارم

ای آنكه چشمت بارانی است ، ای تو كه روحت شادابی است ، و
رگهايت از خون محبت جاری است

به آن كعبه مقدس عشق قسم دوستت دارم

زندگی من ، ای آغاز من ، ای سرآغاز من ، ای فردای من

به همان لحظه ديدارمان قسم دوستت دارم

نمی دانم كلمه مقدس دوست داشتن را چگونه بيان كنم تا تو باور كنی كه

دوستت دارم

نوشته شده در 22 دی 1391برچسب:به خداوندی خدا ,,,,ساعت 15:49 توسط حسین مقدسی| |

 

توراحس میکنم هردم...


که با چشمان زیبایت مرا دیوانه کردی...


من از شوق تماشایت...


نگاه از تو نمیگیرم....


تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار....


ولی...افسوس...این رویاست....


تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم....


تو با من مهربان بودی...


واین رویا چه زیبا بود....


ولی.... افسوس.... که رویا بود....

 

نوشته شده در 22 دی 1391برچسب:تو را حس ,,,,ساعت 15:49 توسط حسین مقدسی| |

 

 

 

تمام ترانه هایم ترنم یاد توست و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست

 

ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم

 

و تو را آنگونه که میخواهی دوست دارم

 

ای مهربان - پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود

 

و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهد کشید

 

تبسمی از تو مرا کافیست که  از هیچ به همه چیز برسم

 

نوشته شده در 22 دی 1391برچسب:تمام ترانه هایم ,,, ,ساعت 15:49 توسط حسین مقدسی| |

 

 

 

مرا نگاه کن ببین چه انتظاری به روی پلکهایم خانه کرده است .

 

غم را از چشمانم فقط تو میتوانی بخوانی

 

خود را به ندانستن نزن - می دانم که میدانی غصه در دلم خانه کرده است

 

نمیخواهم غصه ام را بخوری اما قصه ام را بدان

 

نوشته شده در 22 دی 1391برچسب:مرا نگاه کن ,,,,ساعت 15:49 توسط حسین مقدسی| |

Design By : Mihantheme